عزیزترینم بیست و هشت ماهه شد...

عزیزترینم بیست وهشت ماهه شد یووووووهااااا(شما به هورا میگی یوها)

بیست وهشت ماهگیت مبارک عزیز دل مامان 

مهدیا جونم هر چقدر بزرگتر می شی شیطون تر و شلوغ تر و زبون درازتر می شی،البته شیطنتات به اندازه ست فقط گاهی یه کوچولو غرغرو میشی

یه دنیا مهربونی داری و یه دنیا نمکهمه اطرفیان و غریبه ها در برخورد باهات عاشقت میشند و دل همه رو میبریخییلی دختر نازی هستی و روابط اجتماعیت بیسته

تلفنی داشتی با مامان بزرگت حرف میزدی...

مامان بزرگ:مهدیا جونم کی میشه بیای پیشم،بغلت کنم 

مهدیا:مامانی غذا بخورم میام

سرگرمی جدیدت هم شده پوست پیازا رو بکنی،وقتایی که میخوام غذا درست کنم پیازشو شما برام پوست میکنی

خیلی هم با ظرافت وتمیز انجام میدی که یه ذره پوست هم جا نمیزاری

عاشق آسمون و ماه و ستاره هایی،هروقت تو آسمون ماه میبینی کلی ذوق میکنی براش دست تکون میدی

بهت میگم مهدیا خیلی شیرینی میخورمتا...میگی مامان آدم مهدیا رو که نمیخوره آدم کیوی میخوره

داریم شام میخوریم بهت میگم مهدیا چرا غذاتو نمیخوری؟میگی لکا(خوشمزه)نیست 

یه روز داشتم غذا درست میکردم بهم میگی مامان داری سوپ درست میکنی که بخورم قوی بشم

بعضی وقتها خیلی یهویی میای و میگی مامان دوستت دارم،بابا دوستت دارم و بعدم میای بوس میکنی

بابایی که داره میره خرید از شما میپرسه چی برات بخرم؟

شما هم یکی یکی میشماری و میگی:خرمالی(خرمالو)،مانگو،ماندرین(نارنگی)،پسته،بادوم،گردو

بعد آخرشم که دیگه کم میاری همه رو دوبار دوبار میگی بخر

وقتی هم شبا دورهم داریم میوه میخوریم میگی مرررررسی بابایی که برام خرمالی و...خریدی دوستت دارم بابا

روزا کلی خاله بازی میکنی و خیلی این بازی رو دوست داری و با عروسکت Löwe یه عالمه وقت مشغول بازی میشی و یه باره میای به مامانی میگی مامان تولد Löwe هست دارم براش کیک درست میکنم بعد به من میگی بهش بگو تولدت مبارک منم میگم تولدت مبارک Löwe،بعدم خیلی خوشحال میشی و دست میزنی و ادامه بازیتو میکنی میری خرید بهت میگم مهدیا چی میخری میگی کیوی و پسته بعضی وقتها هم پتوی کوچولوتو سرت میکنی و شروع میکنی به سجده کردن بعد میگی مامان نماز خوندماون لحظاتی که داری بازی میکنی هر لحظه که بهت نگاه میکنم بیشتر میفهمم که چقدر من خوشبختم که خدا منو لایق مقام مادری دونسته و دختر ماهی مثل شما بهمون داده ...خداجوووووووونم شکرت که داریمت و هوامونو داری...

چند تا عکس از بیست وهشت ماهگی نفس مامان در ادامه

     وقتی مهدیاجون بادقت داره برای خودش لاک میزنه               

 آخه شیطونک مامان تو کی انقدر بزرگ شدی                   

و یه روز خیلی خوب زمستونی و کلی برف بازی