خورشید خونه ی ما پانزده ماهه شد
سلام گل با طراوت من
15 ماهگیت مبارک.بازم مامانی اومده تا برات بنویسه که چقدر دوستت داره وعاشقته .وای که چقدر شیرینی مامانی،این روزا هر روز خدای مهربون رو واسه وجود عزیزت شکر میکنم واسه صدای خنده های نازت،واسه شیرین کاریات واسه اینکه منو لایق حضور گرم تو دونسته. الهی همیشه شادو سلامت باشی عزیزکم ...
تعداد قدمهایت که هر روزبیشتر و بیشترمیشه. هر روز قشنگ تر و محکم تر از روز قبل راه میری
ولی نمی دونم چرا دوست نداری حرف بزنی من در طول روز خیلی سعی میکنم باهات حرف بزنم اسم همه چی رو بهت یاد میدم،رنگها،صداهای حیوانات و...ولی خوشگل خانم من اصلا نمی خواد حرف بزنه اشکالی نداره مامانی اول و اخر خودت یاد میگیری وحسابی برامون شیرین زبونی میکنی.
شکلات وخوراکی های شیرین رو خیلی دوست داری وتقریبا همه غذا ها رو میخوری ولی بعضی قتها به خاطر دندون هات کم اشتها میشی این ماه هم به خاطر دندون هات دو روزی تب داشتی،تا الان یازده تا دندون داری که ایشالا بقیه اش هم زودتر دربیاد و خیلی اذیتت نکنه
اصلا تنهایی رو دوست نداری همش میخوای کنارت باشم و باهات بازی کنم شاید حدود ده دقیقه به تنهایی بازی میکنی و خودت رو سرگرم میکنی.
وقتی نماز میخونم تو هم همیشه میای کنارم ویاد گرفتی سجده میکنی وای اون موقع هست که دلم میخواد بچلونمت.
به نقاشی کشیدن خیلی علاقه داری،همیشه وقتی خودکار و کتاب دستمون می دیدی گریه می کردی و تو هم می خواستی منم یه روز به بابایی گفتم تا برات مدادشمعی و دفتر نقاشی بخره بابایی هم که عاشق دخملیشه همون موقع رفت و برات خرید از اون روز دیگه یکی از سرگرمی های روزانه ات شده نقاشی کشیدن منم کنارت میشینم تا یه وقتی مدادتو نخوری که خداروشکر خودت اصلا این کارو نمیکنی بعدا تو یه پست ویژه عکس نقاشی هاتو برات می زارم
با تمام وجود دوستت داریم