دخترطلای من بیست و پنج ماهه شد...
جیگر طلای مامان به سلامتی بیست و پنج ماهه شدی...هورااااا
الهی مامان دورت بگرده عسلکم.انشاله عمرت طولانی و باعزت باشه.
این روزا حرف زدنت خیلی شیرینه یعنی دل منو بابایی رو ضعف میاری
به من میگی عشقم شکلات میدی
گاهی هم میگی اه مای گاد
به باباییت میگی عزیزم برام سافت(ابمیوه)میخری
هرچی بهت میدیم یا کاری برات میکنیم میگی مرسی و برعکس وقتی تو برام کاری رو انجام میدی و من میگم مرسی میگی خواهش میکنم
دیگه از دست شما منو بابایی جرات نداریم گوشی یا ایپد رو دستمون بگیریم چون زودی میای میگی یوتیوب یا میگی برام پو بزار،حسابی فیلمی شدی و همش دوست داری تو یوتیوب کارتون ببینی.
ازهمین الان داری دختر بودنت رو به رخ میکشی و عاشق کارای دخترونه هستی،مثلا لاک زدن و رژ لب زدن و اینکه هربار که میری کمد باز میکنی حتما باید کرم برداری و دست و صورتت رو کرم بزنی،تازگی ها هم وقتی موهاتو شونه میکنم و میخوام گیره بزنم خودت مدل موهاتو انتخاب میکنی و میگی چه طوری موهاتو گیره بزنم و در کل عاشق تیپ زدنی
وقتی ازت میپرسیم اسم بابات چیه؟میگی(بابا حسن) و اسم مامانت میگی(مامان هانیه)
این ماه بردمت دکتر برای قد و وزنت که خداروشکر خوب بود وزنت 12 و قدتم 88 سانتی متر بود و دکتر گفت خیلی خوبه
برای غذا خوردن و مسواک زدنت خیلی اذیت میکنی،گاهی دعوامون میشه گاهی هم من حوصله میکنماما با این همه خیلی دوستت داریم و خدا رو شکر که تنت سالمه و حالت خوبه و انشاله خدا نگهدارت باشه دختر قشنگم
عکسای نفس مامان در ادامه ...